دیریست که از دشنه و دشنام به دورم
من ماهی خو کرده به این تنگ بلورم
از دوستی دشمن و از دشمنی دوست
گهواره ی لذت شده چون ذلت گورم
پرورده ی نازم ؛ چه نیازم به پری ها ؟
حالا که خود ماه در افتاده به تورم
پیشانی ات ای دوست جهان تاب تر از پیش
آیین? مصداقم و وابسته ی نورم
نه غوره ، نه انگور ! شرابم بکن ای عشق !
یا بی نمکم این همه ، یا آن همه شورم
ای آینه ! هم صحبت من باش که دیریست
بی سنگ صبور است دل تنگ صبورم
علیرضا بدیع
دیگر اشعار : علیرضا بدیع
نویسنده : علیرضا بابایی